قطعه ، سوکسرودیست برای دوست هنرمندم : محمد واعظی ؛ که ناباورانه در اوج جوانی طعمه ی آبهای خروشان رودخانه قرانقو - از رودخانه های هشترود - شد . ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز كرد . حافظ اين بار خبر نبود ، خون بود آوارِ سهند » بود باری دشنامِ زمانه بود انگار اين نغمۀ شومِ نوبهاری گل دسته بر آب رفت افسوس ! زين پس من و داغِ سو گواری داغت به دل ای فلك ! كه امروز از حال دلم خبر نداری . خود مقصد تو كدام درياست همغرّش رودهای جاری ! كاين همسفرانِ همنفس را تنها غزل ترکی : سن سن یوخودا
همنفس نسیم و باران ـ محمد واعظی
بشتاب به مرکز فرآموز
همنفس ,رودخانه ,واعظی ,محمد ,، ,گل ,محمد واعظی ,سو گواری ,گواری داغت ,داغِ سو ,و داغِ
درباره این سایت